ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
حلما جونحلما جون، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

دختران بابایی

دخترایی دارم شاه نداره.....

سفر به شمال 2

سلام ریحانه جونم 1397/09/19 تا 1397/09/23 من و شما و مامانی رفتیم شمال(محمودآباد). من قبلا رفته بودم شمال ولی شما و مامانی اولین باری بود که اومدین شمال. خداروشکر خیلی هوا عالی بود و خیلی خوش گذشت. هر روز میرفتیم کنار دریا و شما کلی آب بازی میکردی و با صدف ها بازی کردی. جاهای دیدنی محمودآباد رو رفتیم و کلی هم عکس گرفتیم که ایشالا بعدا چند تا از عکسا رو میزارم. سفر خیلی خوب و به یادماندنی بود شما هم اصلا اذیت نکردی و خیلی به هممون خوش گذشت. دیروز که برگشتیم تهران هنوز دوست داشتی کنار دریا باشی و میگفتی بریم دریا. به امید سفرهای بعدی.
24 آذر 1397

یلدا مبارک

سلام عزیزکم سومین یلدای زندگیت مبارک. بوی یلدا را میشنوی؟ انتهای خیابان آذر ... باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ... قراری طولانی به بلندای یک شب.... شب عشق بازی برگ و برف... پاییز چمدان به دست ایستاده .... عزم رفتن دارد.... ..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد .... آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ... پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر یلداتون مبارک    ...
14 آذر 1397

سفر به شمال

سلام دختر مهربونم ماشالا روز به روز در حال رشد و پیشرفت هستی الان خط راست و دایره رو راحت میکشی اعداد 1 تا 10 رو بلدی و جدیدا دارم رنگ ها رو بهت یاد میدم خیلی ناز و مهربون شدی اگه جایی از من یا مامانت زخم بشه یا درد بگیره سریع بوس می کنی که خوب بشه. ایشالا هفته اینده عازم سفر هستیم و 3 نفری میریم محمودآباد. امیدوارم سفر خوبی باشه و به همه مون خوش بگذره. دوست دارم بابایی.
10 آذر 1397
1