ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
حلما جونحلما جون، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

دختران بابایی

دخترایی دارم شاه نداره.....

تولدت مبارک ریحانه جونم

سلام بر دختران مهربانم. بازم  17 مرداد شد و یه جشن دیگه واسه تولد ریحانه جونم. الان که این متن رو می نویسم 5 ساله شدی عزیزم و خواندن رو کامل بلدی و نوشتن هم کم و بیش یاد گرفتی شمارش اعداد و الگوها و... رو خیلی خوب بلدی. دیروز هم جشن تولدت بود و دو تا اسباب بازی و کلی خوراکی برات گرفتم و تو هم خیلی خیلی خوشحال شدی. تولدت مبارک عزیز دلم. حلمل جون هم 4 دست و پا میره و اگه یه دستش رو بگیریم میتونه راه بره. دخترم! این را بدان همیشه و همیشه قشنگترین صدای زندگی من تپش قلب توست و باشکوه ترین روز زندگیم روز تولد توست. پس همیشه برایم بمان و بدان که پدرانه دوستت دارم. دختر دلبند من! تو برای به وجود آوردن لبخند زیبای پروردگار، رضایت و دعای ...
18 مرداد 1400

تولدت مبارک حلما جونم

سلام بر دخترای نازنینم. 11 تیر تولد حلما جون بودش. تولدت مبارک بابایی. الان یک ساله شدی و میتونی بشینی و حتی کنار مبل خودت رو ایستاده نگه می داری چند کلمه کوچولو هم میگی بای بای میکنی دست دست می کنی بوس میفرستی. عاشقتم بابایی ایشالا هر دوتاتون سالم باشین و عمر با عزت داشته باشین. آبجی ریحانه هم خیلی کمکت می کنه که چیزا رو یاد بگیری و زودتر بزرگ بشی. ...
19 تير 1400

سال1400

عزیزای دلم سلام سال نو مبارک. پارسال این موقع آبجی حلما هنوز بدنیا نیومده بود قدمش مبارک باشه الان دیگه ماشالا بزرگ شده و دو تا دندون داره و میتونه یه کم سینه خیز بره و گاهی هم یه ذره میشینه بعدش میفته ابجی ریحانه هم خانم شده و ایشالا سال بعد میره اول دبستان( هرچند کلاس اول رو فول بلده). تعطیلات عید هم رفتیم خراشاد و کلی خوش گذشت. عاشقتونم بوس بوس دخترای گلم
8 فروردين 1400

واکسن شش ماهگی حلماجون

سلام بر دختران نازنینم این روزها تهران به شدت آلوده هست و کرونا بیداد میکنه و زیاد نمیتونیم بیرون بریم البته من مجبورم و سرکار میرماما چون حلما جون شش ماهه شدم دیروز رفتیم درمانگاه و واکسن شش ماهگی رو زدیم موقع واکسن خیلی گریه کردی دیشب هم هنوز پات درد داشت و یه کم تب داشتی که با استامینوفن تبت پایین اومد. دیروز اولین غذای کمکی رو خوردی حدود یه قاشق مرباخوری فرنی خوردی و خداروشکر مشکلی نداشتی و بالا نیاوردی. قد و وزنت هم خوب بود حدود 7.5 کیلو وزنت بود. آبجی ریحانه هم دیروز با ما اومد درمانگاه. اونم قد و وزنش خداروشکر خوب بود. براش شربت زینک و مولتی ویتامین گرفتیم و از برگشت هم براش بستنی گرفتم و خیلی خوشحال شد. خیلی دوستتون دارم ایشالا همیشه...
15 دی 1399

تولد ریحانه جون

سلام دختر نازنینم با چن روز تاخیر اومدم وبلاگت برا تبریک تولدت. آخه چن روزی ماموریت بودم و نتونستم به وبلاگت سر بزنم البته قبل از رفتن به ماموریت برات جشن تولد گرفتیم. عکس های تولدت باشه برا پست های بعدی. تولدت مبارک دختر گلم ایشالا تولد صد سالگیت رو جشن بگیریم.الان دیگه 4 سالت کامل شده و رفتی تو 5 سال.آبجی حلما هم رفته تو دو ماهگی. تا الان 28 دوست مجازی داری و بالای 17300 بازدید کننده داشتی. حلما جون به شما هم تولد آبجی ریحانه رو تبریک می گم. از حلما جون بگم که خداروشکر داره وزن میگیره و روز بروز بزرگتر میشه. کم کم سعی می کنی به پهلو بشی ولی هنوز نمیتونی. دوستون دارم دختران نازنینم.
25 مرداد 1399
1